این بخش را حذف کردم (پیامکهای تبریک ) .
بجاش چند جمله مینویسم .
۱ - شب که میخواستیم بریم خونه دخترم، لیلا یعنی همسرم دنبال کادویی که برای من خریده بود میگشت و آخرش هم پیدا نکرد. میگفت یک بافت برات خریده بودم . البته یه تیشرت ورزشی هم برا باشگاه خریده بود که همونو آورد برا کادو .
۲- دخترم یعتی آقا دامادمون یه کاپشن گرم برای زمستون خریده بود .
۳- پسرم فقط تبریک گفت و یک بوسی هم کرد .
۴- دیگه مادر هم پول میخواست بده که قبول نکردم . میگفت ننه من نتونستم چیزی برات بگیرم و من درآغوشش گرفتم و گفتم وجود تو بهترین هدیه است برای من و کل خانواده. وجود مادر باعث میشه برادر وخواهرا حداقل هفتهای یکبار دور هم جمع بشن و لیلا خیلی این دورهمی را دوست دارد . پنجشنبه حالش خوب نبود وقتی شنید خونه ننه جون جمع هستند زنگ زد به من که بیا منو زودتر ببر . گفتم حالت خوب نیست استراحت کن گفت اگه شده سینهخیز من باید برم .
و دیگر اینکه زن بابای لیلا گذاشته رفته که توضیحش نیاز به یک پست مفصل دارد .
همین
برچسب : نویسنده : dorehgarde بازدید : 25